حکومتهای تمامیتخواه از هر ابزار و پدیده اجتماعی، سیاسی و فرهنگی در هراساند، مگر اینکه آن پدیده یا ابزار در کنترلشان باشد و در جهت حفظ و بسط ایدئولوژی آنها قرار گیرد. جمهوری اسلامی ایران نیز در همین دسته حکومت ها قرار دارد؛ حکومتی توتالیتر که تمایل شدیدی بر کنترل امور خصوصی مردم دارد و مناسبات عادی آنها را خطری بالقوه ارزیابی میکند.
رسانهها نیز از جمله ابزارهای فرهنگی-سیاسی هستند که حکومتهای تمامیتخواه آنها را به مثابه شمشیری دو لبه میبینند؛ ابزاری که اگر در خدمتشان باشد، میشود «تسنیم»، «فارس» و «کیهان» و اگر خارج از کنترل باشد، خطری بنیانکن است که باید کنترل، مدیریت و اگر نشد، سرکوب شود.
رسانههای مستقل و مخالف، پس از مردم ناراضی و معترض، دومین خطری هستند که حکومتهای توتالیتر را تهدید و تحدید میکنند. نقش چنین رسانههایی در اعتراضات مردمی و رویدادهایی مانند سرنگونی هواپیمای اوکراینی، سیلهای اخیر و دهها رخداد دیگر به خوبی قابل ارزیابی است. رسانههای خارج از خط حکومت با پوشش دقیق، به موقع و درست اخبار، قادر به خنثیسازی تاکتیکهای روانی حکومت هستند و نقش مهمی در افکار عمومی دارند.
از سوی دیگر، همین رسانهها با ایفای به موقع نقش خود، سبب تغییر رفتار حکومت میشوند و محدودیتهای قابل توجهی را بر جمهوری اسلامی تحمیل میکنند؛ برای مثال، تا زمانی که خبر بازداشت و شکنجه یک زندانی سیاسی منتشر نشده، بازجویانِ رهبر جمهوری اسلامی همه عُقدههای دوران کودکی و نوجوانی خود را سر او خالی میکنند؛ اما به محض اطلاعرسانی از مسیر رسانهها، جلادان مومن برخوردشان با زندانی ملایمتر میشود. به همین دلیل است که میگویم رسانهها در برابر رژیم تمامیتخواه، نقش «تحدیدکننده» نیز دارند.
ما امروزه در رسانههای اپوزیسیون با رژیمی سر و کار داریم که فقط به دستگاه پروپاگاندای رسمیاش یعنی سازمان صدا و سیما، حدود پنج هزار و ۳۰۰ میلیارد تومان بودجه تخصیص داده و دیگر رسانههای مکتوب و آنلاین خود را مجهز به صدها میلیارد تومان پول بادآورده کرده است. رژیم تئوکرات ایران به این هم بسنده نکرده و با پولهای سرقتشده مردم به سراغ مقالهنویسان و گزارشگران رسانههای جریان اصلی رفته و آنها را مستقیم و غیرمستقیم به خدمت گرفته است.
جمهوری اسلامی قدرت رسانه را به خوبی میشناسد و در این حوزه سرمایهگذاری کلانی را انجام داده اما چون روایتش از رویدادها خریدار ندارد، امپراتوری رسانهایش در برابر رسانههای مخالف به زانو در آمده است. حکومت امامزمانیِ خامنهای تلاش میکند این شکست را با بیاعتبارکردن رسانههای مردمی جبران کند، اما در این عرصه هم چیزی دستگیرش نشده است.
با این حال، رسانههای مخالف نباید به این موفقیت خود غره شوند و از دسیسههای جمهوری اسلامی غفلت کنند. درست است که ما در جنگ روایتها دست بالا را داریم؛ اما هیچگاه نباید در این مبارزهٔ نرم، «روزنامهنگاری عینیتگرا» را فراموش کنیم. «روزنامهنگاری اعتقادی» بماند برای شبهرسانههایی مانند کیهان و فارس که بویی از اخلاق روزنامهنگاری نبردهاند و به جای منافع مردم، صرفا اهداف حکومت را پیگیری میکنند.
ما همین که واقعیت را بازگو کنیم کافی است. رسانههای مستقل نیازی به شاخ و برگدادن به واقعیت و تحریف رویدادها ندارند. از آنجا که حکومتهای توتالیتر بر اساس دروغ بنا نهاده شدهاند و با نیروی دروغ به حیات خود ادامه میدهند، واقعگرایی و حقیقتگویی کاخ آنها را با فروپاشی مواجه میکند. حقیقتگویی «مهمترین وظیفه» هر رسانهای به شمار میرود که به اخلاق روزنامهنگاری پایبند است و در خط حکومت کار نمیکند.
ما در این عملیات روانی که هدفش به گوشه رینگبردن حکومت است، با کلماتی برخاسته از واقعیت سر و کار داریم. در این مبارزه باید به دانش روز مجهز باشیم و اگر لازم شد باید از هرگونه تکنیک و تاکتیک رسانهای برای آگاهیرسانی و خنثیکردن پروپاگاندای جمهوری اسلامی استفاده کنیم.