هانا آرنت، بر این باور بود که «حکومتهای اقتدارگرا آزادی را محدود میکنند؛ اما توتالیتاریسم در پی ابطال آزادی است.» این فیلسوف آلمانی سه سال قبل از تولد رژیم انقلابی ایران از دنیا رفت ولی همین رژیم حالا پس از حدود 43 سال در حال اثبات نظریه آرنت است. رهبر اقتدارگرای جمهوری اسلامی برای تأسیس آنچه در بیانیه گام دوم انقلاب، «امت اسلامی» خوانده، به سوی تشکیل «دولت اسلامی» میشتابد. دولت اسلامی سومین مرحله از مراحل پنجگانه علی خامنهای برای رسیدن به هدف نهاییاش است.
بسیاری از نظامهای سیاسی در جهان مدرن که از انقلابها متولد شدهاند، پس از گذشت دورهای، به حکومتهای نرمال و سربهراه تبدیل میشوند و حقوق شهروندان خود را محترم میشمارند. انقلابها در دوره «ترمیدور» از تندرویهای خود میکاهند و در سیاستهای داخلی و خارجی خود را مبتنی بر عقلانیت تنظیم میکنند.
ترمیدور به دوره فروکش کردن خشونت و شدت حرکتهای انقلابی و تبدیل آن به مرحله آرامش و برگشت از ایدههای انقلابی گفته میشود؛ امری که هرگز در نظامِ متولد شده از انقلاب 57 ایران دیده نشد، بلکه این نظام سیاسی به درجه انقلابیگری خود افزود و رهبرش نیز همچنان «رهبر معظم انقلاب» خوانده میشود.
نظام سیاسی ایران که انتظار میرفت رفتارهای غیرعقلانی خود را تعدیل کند و بر اساس وعدههایش عدالت و آزادی را در ایران بگستراند روزبهروز انقلابیتر شده و عرصه را بر مردمانش تنگتر کرده است. آنچه در چهار دهه گذشته «جمهوری اسلامی» خوانده میشود، حالا با تمامیتخواهیِ هسته سخت قدرت به رهبری خامنهای، نه بویی از جمهوریت دارد، نه از شاخصههای اسلامی بهره میبرد. توتالیتاریسم شیعی شاید بهترین عبارت برای توصیف این رژیم باشد.
اگرچه نظام سیاسی حاکم بر ایران بارها ثابت کرده است که جمهوریتی در کار نیست و مردم تقریباً هیچ کارهاند؛ اما خامنهای در سخنرانی اخیر خود جملهای را به خط عربی به نقل امام اول شیعیان در پشت سر خود آویزان کرده بود که این بار صراحتاً اثبات میکند مردم رعیتی بیش نیستند و همهکاره کشور کسی جز خودش نیست. در این جمله نوشته بود «رعیت اصلاح نمیشود، مگر آنکه زمامداران اصلاح شوند.»
این نگاه خامنهای به جامعه، ناشی از تکبر و غروری است که او را فرا گرفته و گمان میکند قدرتی دارد که به واسطه آن میتواند هرچه آمال و آرزو دارد، تحقق ببخشد. این دیکتاتور مستبد اگرچه یک پایش لب گور است و به نزدیکی ایستگاه پایانی عمر خود رسیده است؛ اما برای جامه عمل پوشاندن به آنچه در «بیانیه گام دوم انقلاب» آورده، از هیچ اقدامی دریغ نمیکند.
علی خامنهای در این بیانیه تأکید کرده است که برای رسیدن به «امت اسلامی» میبایست چهار مرحله شامل «انقلاب اسلامی»، «نظام اسلامی»، «دولت اسلامی» و «جامعه اسلامی» را طی کرد. تشکیل امت اسلامی به مثابه آن است که «فرهنگ اسلامی فضای عمومی بشریت را فراخواهد گرفت»؛ البته در این صورت که به گفته خامنهای در بیانیه گام دوم انقلاب، «من و شما خود را اصلاح کنیم.»
اما جمهوری اسلامی برای رسیدن به امت اسلامی نیازمند تغییر فاز سیاسی و تکمیل مرحله سوم است؛ مرحلهای که به گفته خامنهای از مراحل اول و دوم مشکلتر است. او در بیانیهاش تأکید کرده است که «دولت اسلامی کامل به معنای واقعی کلمه در زمان انسان کامل تشکیل خواهد شد.» او در جای دیگری میگوید «میخواهیم مجموعه کارگزاران حکومت را به نقطهای برسانیم که با نصاب جمهوری اسلامی تطبیق کنند.»
میتوان این بخش از گفته خامنهای را اینگونه تفسیر کرد که همه مسئولان و کارگزاران رژیم میبایست تفکری یکدست و مبتنی بر ایدئولوژی حکومت داشته باشند و تحت یک صدای واحد که خمینی آن را «وحدت کلمه» مینامید، عمل کنند. این نیز خود نشان دیگری از شتاب خامنهای به سمت توتالیتاریسم یا تمامیتخواهی است.
هسته سخت جمهوری اسلامی به این نتیجه رسیده است که با چندصدایی و وجود نهادهایی که تبلور خواست مردم هستند، قادر به خلق امت اسلامی نیست، به همین دلیل ضروری است که مجلس شورای اسلامی را مطابق سلیقه رهبرش تشکیل دهد و دولت یا قوه مجریه را هم از چنگ آنها که خود را اصلاحطلب، میانهرو یا هرچیزی غیر از «انقلابی» میخوانند، در آورد. خامنهای تا کنون موفق به فتح کامل مجلس و برخی نهادهای مهم سیاسی و اقتصادی شده و یکی دو روز دیگر هم دولت را تحت «کنترل کامل» خود درمیآورد.
جمهوری اسلامی حالا هم اسلحه و رسانه را در اختیار دارد و هم ایدئولوژیاش بر همه مناسبات کشور حاکم است. این رژیم نفت میفروشد و درآمد سرشار دارد و هم پلیس مخفی ترسناکی را تأسیس کرده است. تقریباً همهچیز آماده است که خامنهای حکومت توتالیتر یا تمامیتخواه خود را تشکیل دهد و به سوی خلق امت اسلامیِ مورد نظرش گام بردارد. او عرصه را تا نقطه فروپاشی بر مردم تنگ و تنگتر خواهد کرد.