کلیپ کوتاهی که از خشونت عریان و مکرر (منجر به کشته شدن وی) از طرف نیروی انتظامی علیه یک شهروند خراسانی به نام #مهرداد_سپهری دست به دست شده و خشم فعالان مدیا را برانگیخته , علاوه بر درد و اندوه بیشرمانهای که القاء میکند , پرسشی جدی در خود دارد!
این که خشونت در نظامی که گاه به دلیل وابستگی موجودیتش به نیروی سرکوب رفتارهای آن نیرو را تایید میکند (هرچند گاهگداری شو تلویزیونی در قالب تعقیب متخلفان به راه میاندازد) , به شکلی سیستماتیک , نهادینه و هدفمند وجود دارد , مسئلهای است عریان… ولی آنچه متناقضنماست , واکنش مردم است که در حال دیدن تحقیر و شکنجهی خودسرانه یک شهروند بوده و میخندند , حالا اما در فضای مجازی واکنش تندی نشان میدهند.
بیشک تماشاچیان قتل #مهرداد_سپهری اعضای همین اجتماع اند که در فضای مجازی نیز فعالیت دارند.
اما آنجا حقیرانه نظارهگراند و اینجا شجاعانه عدالتخواه.
مکانیزم تحقیر عمومی تا آنجا عزت نفس و حقوق اولیهی افراد را از یادشان برده که تحقیر دیگری و رخ دادن فاجعه را به خنده و شوخی میگیرند.(شوخی همان رفتار دفاعی ناخودآگاه مستأصل در قبال رنج عظیم است).
گویی بردهها به همین که فعلاً قرعه به نامشان نیافتاده است راضیاند.
هرچند از صدای خندههای توی فیلم , ترس , استیصال و حقارت با فریاد به گوش میرسد.
تحقیر جامعه از طریق ارعاب با گرداندن متهمان در خیابانها , یا دست کمش گردن خم کردن شهروندان جلوی کارمند و رئیس , التماس برای پیشبرد کاری در نظام بروکراتیک که حق اینها و وظیفهی آنهاست , رای دادن از سر ترس یا پوشیده لباس پوشیدن و خودسانسوری اهل قلم… به هر شکلش , نظاممند تا مغز استخوان شجاعت و حقطلبی اجتماعی نفوذ کرده.
به جرأت میتوان گفت طی شبانه روز , توسط سیستم ثروت و نهاد قدرت مداوماً با اشکال مختلف تحقیر میشویم. جوری که دیگر چیزی از شأن انسانی و حقوق اولیه برایمان باقی نماده است.